سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویزه اندونیزیا

 نامش رضا آذرخش منفرد بود و 43 سال سن داشت...هنرمند و دانشجویی اخراجی دانشگاههای ایران بود...به ناچار سه سال پیش ترک وطن می کند و خود را به اندونزی می رساند...پلیس اندونزی او را یک سال ونیم در زندان بالی حبس می کند و بعد از ارائه مدارک در UN پذیرفته می شود...بعد از ماه ها انتظار دولت استرالیا او را نمی پذیرد و در پی آن کانادا هم چنین سیاستی را در قبال او می گیرد و رجکت می خورد...!!
.
وامانده و اسیر و دربدر می شود و ناتوان از برگشت به وطن بدلیل مسایل امنیتی...فشارهای روحی و روانی او را از پا می اندازد و در شبِ جمعه ی گذشته در خواب سکته می کند...!! "
.
این تمام زندگی و آوارگی یک جوان هموطن بود...حال کی اهمیت می دهد...؟!! 
او مثل تمام آدمهای ساده و بدبخت, با آرزوهایش تمام کرد...!! جوابِ غُصه ی ناله های پدر و مادر پیرِ رضا که امروز در جاکارتا برای مراسم تدفین او رفته اند را کی می دهد...؟!! مراسمی در غربت, بدون حضور خواهرِ بیمارش که در استرالیا زندگی می کند...!! خواهری که دولت استرالیا اجازه ی سفر و شرکت در مراسمِ رضا را با وجود داشتن حق سفر, از او می گیرد.


ارسال شده در توسط پناهجویان ایرانی